سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
 تنهایی را تحمل کرد …!
˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

 برعکس پول هایم زندگیم گوشه دارد، همانجا که همیشه تنها مینشینم!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم!
و فهمیدم …
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم …

 
 ادامه این جملهای زیبارو در ادامه مطلب ببینید.

 _________________________________alone for ever


ادامه مطلب


بگذر از من بگذر از من، من و تنها بزار با من
بگذر از من، بگذر از دیوونه هایی که گذاشته سر به دامن
بگذر از من، که نگاهم دیگه دنبال کسی نیست
بگذر از من، همه رفتن از کنارم تو برو اینم غمی نیست
من خودم یه کوه غصه ام تو کنایه هاتو کم کن
من که از خودم شکستم برو و سایتو کم کن
بگذر از تلخی حرفام اگه گنگ و بی دلیلن
اگه دست و پا شکستم اگه خسته و علیلم


من به انتها رسیدم دیگه امیدی ندارم
چیزی از تو من نمی خوام گله از کسی ندارم
بگذر از من بگذر از من که منم دلگیرم از من
بگذر از این دل زخمی که گذاشته سر به دامن 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 / 6 / 1391برچسب:متن غمگین,متن تنهایی,جملات تنهایی,تنهاترین,بگزر از من,جملات مرگ,جملات عاشقانه,,ساعت10:33توسط آرمین نخستین | |


خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه

برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه

نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست

نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست

منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند

که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند

حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم

اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم

نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم

که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم

فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه

برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه

برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن

خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن

من ... سکوت ...و نفس های پر از فریاد این روزها ....
و صندلیه خالیه پارکی از جنس لحظه های تنهاییه دل...
دوباره لغزش قلم و کاغذ های سفیدی که به واژه ها نگاه می کنند...
و دوباره من و خیالم که گره خورده است به تنهایی کنار خالی ترین نیکمت پارک...
و صدای نفس هایم که تمام امواج درونم را به سکوت می کشاند....
کلمات را در مقابلم میریزم و می نویسم...
هوای دهکده ی خیالم بی قرار است...
من کنار تمام صندلی های خالیه پارک نشسته ام...
کنار لحظه هایی که تنها صدای باد می آید و پرندگانی که
میان بودن و نبودن مانده اند...
و خسته اند از روزهایی که سکوت مه گرفته را توان دیدن نیست...
می نویسم که من از پروژکتورهای روز شب و از سکانس های تکراریه زمین

خسته ام...
و می چسبانم به ورق اول تنهایی...
و می گذارم روی همان صندلی که سال هاست میان بودن و نبودن مانده است...

.♥چه غم انگيز است
عمري گداختن از غم نبودن كسي
 كه تا بود از غم نبودن تو مي گداخت♥.•

____________________


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br