سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










  تکیه کن برشانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تاغم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
!
 

 

كنار بركه ای بودیم در خواب، تو با جامی ربودی ماه از آب

چو نوشیدم از آن آب گوارا، تو نیلوفر شدی من اشك مهتاب

 

من آن مُرداب بی تابم
که از شوق حُضورت لحظه ای نمی خوابم
تو آن نیلوفر زیبا ٬ در این مرداب تنهایی
که همچون آفتاب در این مرداب می تابی
!

 

بازهم آمد عـشـق دیوانــه

بازهم تکـان داد دل دیوانــه

بازهـم آمـد به یـاد آورد عـاشـقی را

آن همـه ســوز و گـداز دل بسـتگی را
 

 

آمـد این باربا نام نیـلوفـر
 

دلم زعـشـق روی اوشـد شـادتر 

 

گـفتمش با من بـگوای نیـلوفـر
 

گـفـت چه بگـویم ای عـاشـق دربدر

گـفتمـش بـگو بـا مـن ازدیـارعـاشـقـان

دیـاری که تـرک کـردم یـک زمان

بـرزمـینـش مـا را یـاری نـبود، درآسـمانـش دلـداری نبود

نـیلوفـرســـاکتی حرفی بـزن، از دیـارعـاشـقـان برایـم دم بـزن

دیـدم دیـگر صـدایی نیســــت، نـیلوفـرآبـی دگـر پـیـدا نیســــت

نـیلوفـر رفـت آرام وبـی صـدا، بـازهـم تـنـها مـانده ام مــن ای خــدا

تـقدیـم بـه کـسـی کـه عـاشـقـی را بـه یـادم آورد امـا!!…. 

 

بانوی مرداب من...  

  

+نوشته شده در دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:تصاویر زیبا و دیدنی از گل نیلوفر,نیلوفر,گل,بانوی مرداب,,ساعت11:8توسط آرمین نخستین | |


شنیده بودم خاک سرد است؛

این روز ها اما انگار آن

قدر هوا سرد است که

زنده زنده فراموش میکنیم یکدیگر را!

تقصیر جبر روزگار بگذاریم

یا بی وفایی آدم ها؟ 

برای کسی که میگوید :
صداش گرفته ٬
سرش سنگیه ٬
و آب ریزش بینی دارد ٬
هی نسخه نپیچید !
شاید بغضی در گلویش ترکیده باشد ... !
__________________

+نوشته شده در جمعه 14 / 10 / 1390برچسب:,ساعت21:35توسط آرمین نخستین | |


مــــــرد است دیگر ....گاهی تند میشود،

گاهی عاشقانه میگوید....!!

مـــــــــــرد است دیگر....

غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!

تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟! ...

تو چه میدانی از چشمانت که شده دنیای او.....؟

تو چه میدانی از هق هقِ شبانه ای که خودش خبر دارد و 

بالشتش....!؟!!


تو برو پیِ درد و دل های مردی بگرد که پاییز شده کابوس شومش....!!!

مرد را فقط مرد میفهمد و مـــــــــــرد.....!!!؟

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

خوبــم

باور کنیــد

اشکها را ریخته ام

غصه ها را خورده ام

نبودن ها را شمرده ام .

این روزها که می گذرد .

خالــی ام .

خالــی ام از خشم ،

دلتنگــی ،

نفرت ،

و حتی از عشق ،

خالــی ام از احساس !

خوبــم ،


اما تــو باور نکن...! 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙ 

دوستی یک اتفاق است و جدایی یک قانون

دلم گرفته از آدمهایی که میگن ilove you اما حتی معنیشو هم

نمیدونن. ازآدامهایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو

نیستند. از ادمهایی که زیر بارون واست میمیرن ولی وقتی افتاب میشه

همه چیز یادشون میره..........


پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد!

باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او!

در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد...

نه پر و بال ریخته اش!!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

از زندگی، از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام...
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید...
از حال من مپرس که بسیار خسته ام

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

زندگی"باغی"است...
كه با عشق"باقی"است.
"مشغول دل" باش...نه"دل مشغول".
بیشتر"غصه های ما"...از"قصه های خیالی ماست".
پس بدان اگر"فرهاد" باشی...همه چیز"شیرین"است. 

+نوشته شده در چهار شنبه 5 / 10 / 1390برچسب:,ساعت18:33توسط آرمین نخستین | |


صدای آب می آید.
مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟

هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنی ست
حال من از این و آن پرسیدنی ست

گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:

"ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم" 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

آنچنان سوزانم
که نگاهم
هر احساسی را به آتش می کشد


آنچنان محزون ، آنچنان غمگین
که صدایم
بغض سنگ را می شکند


افسونی که بر من نشسته است
تا مرگ مرا بدرقه می کند
تا تابوتم را در هم شکند

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

چرا وقتی که آدم تنها میشه، غم وغصش قدریک دنیا می شه؟
می ره یک گوشه پنهون می شینه،اونجا رو مثل یه زندون می بینه
غم تنهایی اسیرت می کنه،تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شبها می یفتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار....
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه،
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باز داره زاغ ابرارو چوب می زنه
 اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمی شه

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت
کم کم به سطح آینه ام برف می نشست
دستم بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشیم تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

یه نفر خوابش میاد واسه خواب جا نداره
یه نفر لقمه ی نون واسه ی فردا نداره
یه نفر میشینه و اسکناساشو میشموره
میخواد امتحان کنه که تا داره یا نداره
یه نفر از بس بزرگه خونشون گم میشه توش
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
بابا میخواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخاب هم میکنه ، پولشو اما نداره
یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه میخواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
یه نفر تولدش مهمونیه ، همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
یکی داره میمیره ، خرج مداوا نداره
یکی انشاشو میده توی خونه صحیح کنن
یکی از بر شده درد و ، دیگه انشاء نداره
یه نفر می ارزه امضاش به هزارتا عالمی
یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
تو کلاس صحبت چیزی میشه که همه دارن
یکی میپرسه آخه چرا مال ما نداره
یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا ؟
یکی انقد دیده که میل تماشا نداره
یکی از واحدای بالای برجشون میگه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
یکی جای خاله بازی کلاس شنا میره
یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس نخورده که نخورده شب و روز نا نداره
همیشه تو دنیا کلی فرقه بین آدما
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
خدا به هر کسی هرچی دلش میخواد میده
همه چی دست اونه ، ربطی به شعرا نداره
آدما از یه جا اومدن ، همه میرن یه جا
اونجا فرقی بین فقیر و دارا نداره
کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای سا
خت
با نمیشه ، با نمیخوام ، با نشد 

+نوشته شده در دو شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:,ساعت10:40توسط آرمین نخستین | |


میترسند...

دخترک*های شهر من 

دیگر از سایه ی مرد هم میترسند.. 

روزگاری می*گفتند سایه ی بالا سر یعنی* مرد اما حال.. 

میترسند...

... ... ... ... 

مردانگی مرده
است... 

دیگر اینجا عطر زنانگی هم بیهوده است.. 

تلخ خاطره*هایی* مانده از این مردم... 

مردم همه در بیهوده رفتن*های خویش سردرگم...

 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

من از تنها بودن زیاد راضی نیستم ...



ولی خوشحالم كه با خیلی ها نیستم .......


دیدن همیشه خوب است
خواه دیدن آن زیبایی ها باشد
خواه دیدن این زیبایی ها

شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد 


اگر شبي فانوس نفسهاي من خاموش شد ، 
اگر به **** آشنايي ،
برخوردي و عده اي به تو گفتند ،
کبوترت در حسرت پرکشيدن پر پر زد !
تو حرفشان را باور نکن !
تمام اين سالها کنارمن بودي !
کنار دلتنگي دفاترم !
درگلدان چيني

_____________

+نوشته شده در جمعه 16 / 9 / 1390برچسب:,ساعت14:35توسط آرمین نخستین | |


تنها نشسته ام . . .

چای می*نوشم ، و بغض می کنم !

هیچکس مرا را به یاد نمی*آورد !

 این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی !

 و من . . .

 حتی آرزوی ِ یکی نبودم . . .! 

جايي خواندم ما آدمها زنده ايم


به سبب آنكه كسي دوستمان داشته باشد


سوالي پيش آمد...!!!


من براي چه زنده ام..؟!!

چـقـدر خـوبـه . . .
یـکـی بـاشـه
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه
هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه
چـقـدر خـوبـه
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
غـصـه نـخـوری هـا . . .

سنگ،کاغذ، قیچی
کدام باشم از تو برده ام دنیا؟
...سنگ باشم؟
یا قیچی؟
بشکنم یا جدا کنم
.
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟
آخ دنیا...آه دنیا...
با من هم بازی نشو.

خیلی تنهام

خیلی وقته که دلم میخواد پیش خدا برم

از زمین دل کندم و اون بالا بالاها برم

آخه اینجا هیچ کسی عاشق آدم نمیشه

اگه هم عاشق بشه لایق آدم نمیشه

یکی عاشقت میشه میگه که خیلی با حالی

آخر کارش میفهمی عمریه سر کاری


پرندگانم را آزاد کردم

چون فهمیدم نداشتن تنها راه از دست ندادن است 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟

و تو جواب میدی “خوبم!

کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

وقتی که تنهـا میـشم میـرم کنآر دریـا تا بـاش درد و دل کنـم

بگـم که شـاید دریـا قـدر منو بدونـه

بگـم که عاشـق بودم

بگـم که تـــــَنهـا شـدم

بگـم که دوسش داشتم

 

 بیا جایمان را با هم عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .



میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم ..

در ساحل کنار جاده نشسته ای
هوای سرد،
صدای باد
انتظار انتظار انتظار … … …
دست می سوزد با سیگار !
به خودت می آیی،
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،
نه دستی که شانه هایت را بگیرد،
نه صدای که قشنگ تر از باد باشد ..
تنهایی یعنی این….

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

زندگي چيست ؟ اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده ميكنيم ؟ اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟ اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟ اگه عشق نيست
چرا عاشقیم

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

یادم میاد یه روزی تنهای تنها بودم
با اون همه تنهایی اسیر غم نبودم

من بودم و یه سایه فقط خودم رو داشتم
کاری با کار دنیا با آدماش نداشتم

تا که یه شب تو شبها چشم به چشمت افتاد
سر اومد این تنهایی دلم به من خبر داد

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که باز بری بذاری من رو با بیقراری

کاشکی نمیگرفتی این دل رو یادگاری
که جاش برام تو سینه یه دنیا غم بذاری

حالا اومدم با سایه ها با غصه ها نشستم
از تو نموند بجز غم تو این شبا یه خستم

کاشکی میشد دو باره اون روزا بر میگشتن
میومد اون زمونی که غصه ای نداشتم

دیگه شدم غریبه با دنیا و زمونه
اون که دلی نداره باید تنها بمونه

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤

فکر تنهایی نباش ، تنهایی خودش تنهاست ،

تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست


ادامه مطلب...

چه کنم با دل تنها چه کنم با این غم دل چه کنم با غم دل چه کنم

با این درد دل من ای دل من...

-------------------------------------------------


ادامه مطلب


امشب خسته تر از هر روزم...

كاش ميشد گوشه اي نوشت :

خدايا امشب خيلي خستم...

فردا صبح بيدارم نكن

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...

كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

  روی این زمــــین خـــــاکی * مــــیدونم شدم غـــــــریبه
دیـــــگه آرزو نـــ ــدارم کـــ ـــسی دستـــامو بـــــگیره

آسان دل سپردم

این شد که آسان باز پس دادش

چقدر به تلخی می گذرد از میان خاطراتم,یادش

___________________


زن وار حسادت میکنم ...

دلم آغوش پر آرامشی را می خواهد که زیر باران گرمم کند...

دلم میخواهد کسی باشد

خوب باشد...

مهربان باشد ...

بس باشد ...


همه ی این بودن هایش فقط برای مـــــــــن باشد...

فقط مـــــــــــن

و

 بـــــ ـــ ــا  شــــ ـــ ــــ ـــد

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

دنیای من تاریک و غمگینه

بار جدایی خیلی سنگینه

هر کس که از حالم خبر داره

از شونه هام این بار رو برداره

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

خـیـلـی سـخـت ِ

دلـت بـودنـش رو بـخـواد . . .

ولـی بـه نـبـودنـش عـادت کـنـی ! . . .

من اگه خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا بودم


یه بار دیگه تمـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم ببینم که

یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه

____________________


دیروز
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه ............. .

و اما امروز
باز باران بی ترانه باز باران ,
با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,
می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...
نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟

نمی فهمم,
چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست؟؟

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

کــآش زمسـتــآن بیــآیــَد..!

تــآ نــَفس عـَمیقـی بکشــَم..

و خــُنـَک هــآی بـآرانــ و نــَسیمَــش،

مــَرحــــــَمی بــآشــَد

بـــَر دِل ســـــوخــته ام ...!

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

فراموشی می آید...
مانند همین پاییز...
با ابرهای سهمگینش...
دیروز برگ خشکی دیدم که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده 

ܓܨミراننده تاکسی اسکناس رو گرفت و پرسید: 1نفری؟ مکث کردمو گفتم خیلی وقته!ミܓܨ

_____________________


دل من یه عمری تنها بودی، آخرشم تو تنهایی می میری
هرجا میری یه بغضی تو گلوته، به این میگن عاقبت اسیری
دل من سنگ صبورم شدی، یه روز خوش تو زندگی ندیدی
همه رسیدن به خواسته هاشون، تو هم به این نخواسته هات رسیدی
زمونه خواست بمیره این دل من
دست غمو بگیره این دل من
دنیا به این بزرگیه ولی حیف
تو سینه ام اسیره این دل من
دل من بگو گناهت چی بود، که این روزا هی داری بد میاری
تو لاک تنهایی بازم تو رفتی، حوصله ی هیچ کسیو نداری
هرچی می خونم همش از غم میگم
از این دل شکسته بازم میگم
تموم دلتنگی و غصه هامو
با گریه هام از ته قلبم میگم 


فلک کور است ، دلم شوریده در شور است
صدای خنده و آواز می آید . زکوی دلبرم امشب صدای ساز می آید
دلم بی وقفه می لرزد. نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟
قدم لرزان به سوی کوچه می آیم
دو دستم را به روی یکدیگر با حرص می سایم
خدایا ترس من از چیست؟
عروس جشن امشب کیست؟
صدای همهمه با ورود شیخ عاقد میشود خاموش


صدای شیخ می آید :
عروس خانم وکیلم من؟
جوابم ده وکیلم من؟
صدای آشنایی بله می گوید و مردم یکصدا با هم مبارک باد می گویند
خدای من صدای اوست!!!
صدای آشنا از اوست!!!
دلم در سینه می افتد برای مدتی ساکت برای مدتی خاموش…………………
صدای نعره ام در کوچه می پیچید
خدای من مبارک نیست.مبارک نیست
بگوئیدم دروغ است آنچه بشنیدم
بگوییدم دروغ است آنچه فهمیدم
نگار من عروس جشن امشب نیست
ولی ناگه صدای نعره ام در ساز می میرد و
داماد شاد و خندان از نگارم بوسه میگیرد
فلک کور است زمین و آسمان کور است
خدای من! خدای مهربان من؟
چه کس گوید این سان، ساکت و آرام بنشینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر مردم نمی دانند، تو که نادیده می دانی
همین دختر که امشب بله می گوید
عروسی را که امشب عاشقانه ره به سوی هجله می پوید
قسم می خورد عروس ماست
عروس هجله گاه ماست
کجا رفت عهد و پیمانش؟؟؟
کجا رفت آن قسم هایش؟؟
یعنی عهد و پیمان هیچ؟؟
وفا و عشق و ایمان هیچ؟
قسم ها اشکها، سوگندها، حتی خدا هم هیچ…؟؟؟
عجب دارم چرا یارب تو خاموشی؟
چرا بر خاطر این دل نمی جوشی؟
وگرنه کی خدا این صحنه را بیند و خاموش بنشیند؟
آهای مردم!
شما هرگز نمی دانید
عروسی را به سوی هجله می رانید
که تا دیروز نگارم بود، همین دیشب کنارم بود
جهانم بود،تمام کشت و کارم بود
در آغوشش قرارم بود بهارم بود
نمی دانم چرا جغدان به روی بام من امشب نمی خوانند
مگر شومی تر از امشب چه می خواهند؟
پس چرا این آسمان امشب نمی بارد؟
پس چه می خواهد؟!؟
دلم رنجور و ویران است
نگارم شاد و خندان است
در و دیوارشان امشب چراغان است
درون هجله گاهش بوسه باران است
خدایا دگر جز مرگ هیچ نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم
من امشب از خودم از عشق از این دنیا که هیچش اعتباری نیست بیزارم
من امشب سخت بیمارم
رفیقان باده بازآرید مرا تنهای تنها با غم و اندوه بگذارید 

+نوشته شده در جمعه 25 / 8 / 1390برچسب:,ساعت21:3توسط آرمین نخستین | |


آ ه چقدر اين عمر دير مي گـــــــــذرد

 

هی فلانی !


رفتن حق همه ی آدمهاست...


فقط خواستم بدونی ،


اگه مونده بودی..


 پاییزم قشنگ تر بـــود ...! 

 

********************************************

ܓܨミ.شمـــایـــی کــــه کســــی دوستتـان دارد، 
- بــــله !!!
- بـــا شـــما هستـــم!
هیچـــی
 فقط خــــوش بـــحالتـــان . . . .ミܓܨ

__________________


کلیلک کنید

شمع های رفتن تو فوت

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

 

 

دوباره بی دلیل ابرهای تیره دلم گرفت

صورتم را به شیشه چسباندم

هوا گرفته بود

شاید می خواهند ابرها ببارند

آن طرف شیشه ابرها گرفته بود

این طرف شیشه باریدن گرفت... 

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

ای آسمان زیبا

امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا

امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی

دارد هوای باران

از این خراب رسوا

امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا

امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا

امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا

امشب دلم گرفته


گفتی خیال بس کن

فرمایشت متین است
فردا به چشم اما

امشب دلم گرفته

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ しѺ√乇 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤  

حال آدم خراب پرسیدن نداره
ولی دستاش گرفتن داره...

 

 

ܓܨミمرا هیچ چیز عذاب نمی دهد، جز اینکه همیشه دانسته خطا کردم
ندانسته آلوده شدم، نشناخته وابسته شدم، و نخواسته رانده شدم
ミܓܨ

_____________________________

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br